گذشته - فیلم اصغر فرهادی - LE PASSE

   اگر چه لباس پوشیدن اصغر فرهادی عوض شد اما سبک کارش تغییری نکرد. فیلم فرهادی بر درام و تکنیک داستانی استوار است ونه بر خلاقیتها و نماد های تصویری. سینمای فرهادی بیشتر داستانی و تئاتری است. تسلط او در پرداختها و کالبدشکافی لایه به لایه شخصیتها است. افشا و یا شاید بهتر است که بگوییم رونمایی صورتهای پنهان و ایجاد یک تراژدی مثل همیشه دغدغه فرهادی در ساخت فیلم است. فرهادی فیلمنامه اش را مانند یک معادله چند مجهولی طرح می کند. و سپس در جهت حل معادله های کوچکتر به تماشگر شک دراماتیکی می دهد. اما بازی فرهادی با تماشاگر مانند بازی فیلمسازهای هالیوودی بی محتوی نیست. فرهادی فیلمنامه اش را می سازد. مثل بعضی از شاعرها که شعر را می سازند؟! از طرف دیگر عینی بودن داستان سازی فرهادی باعث جذب مخاطب می شود. در واقع تماشگر با دیدن فیلم فرهادی به خودش هم باز می گردد. سینمای فرهادی سینمای وقت گذارانی هم نیست. شاید یکی از دلایل موفقیت فیلم فرهادی عدم برخورداری فیلمهای تکراری غرب از ظرافتهای دراماتیکی است که در فیلم فرهادی اصل است. با دیدن فیلم فرهادی آدم خجالت می کشد از دیدن فیلمی که دایناسورش از درون وان یک حمام بیرون می آید و دنیا را می خورد.  شخصیت فرهادی نیز مانند داستانش از معادله و فرمول پیروی می کند. گام بگام بطرف ایده آلهای خود پیش می رود. او برای بدست آوردن موقیعت فیلمسازی در ایران هم فرمول خاصی داشت. زیرکی فرهادی را در دیالوگهای  دو گانه اش در فیلم دایره زنگی و تم اصلی فیلم جدایی نادر از سیمین بخاطر بیاورید. فرهادی هر دوطرف را داشت. سیر سعودی فرهادی از ارتفاع پست تا اینجا بخاطر لحاظ کردن این فرمولها هم بود. اما آیا ساخت فیلم گذشته در فرانسه برای رسیدن به جایزه کن بوده باشد را نمی دانم. امیدوارم فیلم بعدی فرهادی در ایتالیا و برای فستیوال ونیز کلید نخورد؟! منظور من کاستن از ارزش فیلم فرهادی نیست. فرهادی فیلمساز با حساب و کتابی است که که حالا بهترین هم هست. موفقیت فرهادی در ساخت یک فیلم خوب دیگر در خارج از ایران هم استثنایی است. علت اصلی موفقیت او استفاده از همان المانهای داستانی است که مکان در آن اصل نیست. مثلا گذشته را می شد در هر کشوری از دنیا ساخت. فرهادی بومی گرا هم نیست. برای رسیدن به جشنواره سوژه گدایی نمی کند. بنابراین داستانهای فرهادی می شود در هر کشوری که انسان در آن زندگی می کند تبدیل به فیلم شود. برعکس فیلمسازهایی چون قبادی که اصولا موفقیت نسبی اش بخاطر بومی گرایی و مصلحتهای سیاسی بود. فیلم آخر قبادی دلیل متوسط بودن قبادی بعنوان یک فیلمساز است. قبادی,  بهروز وثوقی را در این فیلم از بین برد.  
انتخاب داستانهای خنثی و دور ماندن از قضاوت و نقد,  رندی دیگر فرهادی است. که در داخل و خارج انگیزه مقابله با او را از بین می برد.